وقتي راه رفتن آموختي دويدن بياموز دويدن كه آموختي،پرواز را .راه رفتن بياموز زيرا راه هايي كه مي روي جزئي از تو مي شودو سرزمين هايي كه مي پيمايي بر مسافت تو اضافه مي كند. دويدن بياموز چون هر چيز را بخواهي دور است وهر قدر زود باشي، دير. پرواز را ياد بگير نه براي اين كه از زمين جدا باشي براي آن كه به اندازه ي فاصله ي آسمان وزمين گسترده شوي.
من راه رفتن را از يك سنگ آموختم و دويدن را از يك كرم خاكي و پرواز را از يك درخت. باد ها از رفتن چيزي به من نگفتن زيرا آن قدر در حركت بودند كه رفتن را نمي شناختند. پلنگان دويدن را يادم ندادن ، زيرا آن قدر دويده بودند كه دويدن را از ياد برده بودند.پرندگان نيز پرواز را به من نياموختند ، ذزيرا چنان در پرواز خود قرق بودند كه آن را به فراموشي سپرده بودند! اما سنگي كه درد سكون را كشيده بود ، رفتن را مي شناخت، و كرمي كه در اشتياق دويدن سوخته بود دويدن را مي فهميدو درختي كه پاهايش در گل بود ، از پرواز بسيار مي دانست ، آن ها از حسرت به درد رسيده بودند واز درد به اشتياق واز اشتياق به معرفت .
راه را بياموز زيرا هر روز بايد از خودت تا خدا گام برداري..
دويدن را بياموز زيرا چه بهتر كه بايد از خودت تا خدا گام برداري..
پرواز را ياد بگير زيرا بايد روزي از خودت تا خدا پر بزني..
نظرات شما عزیزان:
قالب جدید وبلاگ پيچك دات نت |